۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

نوروز 1390



باز در هنگامه بیداری خشک شاخه های درختان ، نوروز در همه جای گیتی رخ می نماید.اول از همه سال نو بر آن‌ها که خانه‌ی تن و جان‌شان را نو کرده‌اند فرخنده و خجسته باد. قبل از اين‌که به گذشته و حال نگاه کنم، خوب است آرزوهای نيک و امیدهای خوب مان را به ياد بياوریم و پرشور جنبشی بکنيم برای تحقق‌شان. دو سه ساعت است با خودم کلنجار می‌روم که چیزی ننویسم، بس که ابرهای تيره‌ی نوميدی و رنج آسمان جان اهل دل رو پوشانده است. اما بايد نوشت اين‌ها را. شايد روزی که حال دوران دگرگون شد، دوباره اين‌ها را بخوانيم و بدانيم چه‌ها بر ما رفته است.
حال که ابر به نوروز رخ باده بشسته ، ما نیز نیرو کنیم برای ترنمی دوباره که نوای عشق به آدمیان را در گوش همگان نجوا کند، به امید آنکه سال نو زمان عاری شدن از کوردلی ها و نا ملایمات باشد و بدانم و بدانیم که برای دون ساختن شقاوت ها می بایست جهدی کرد برای افزونی عشق


بهارانه آمديم پدرام و بشکوه

برگذشته و واشسته قامت از تباهی ايام سياه

به يک سو افکنديم خورجين يادهای دلگزا را

جهان لايق دل ما نبود


دنيايی که از رويا فراهم کرديم برچمن گسترديم

بهارانه شاخ و برگ و بر برآورديم


وطن، همان وطن ما شد

غروب را خط زديم از افق


پرنده های مهاجر را به مهمانی آوازهايشان خوانديم

هيچ چيز به ديروز

ماننده نيست در ملک نيمروز

آرزو به فردا نظر ندارد در فضا

وقت ماييم و ما جهان بخت


اکنون شراب سلطان عالم است و

ما بهارانه در جوش جانش شکفته ايم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر