۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

هراس (4)


هیچ انسانی بر روی کره ی زمین بدون ترس زندگی نکرده، ولی در این میان تجربه ی زن ها از ترس رو هیچ مردی تجربه نکرده . زن ها ترسوتر از مردها نیستند، اما اونها زودتر و بیشتر از مردها یاد می گیرند که باید بترسند. این ترس به دنیای تک جنسیتی کمک می کنه که زن ها راحت تر قابل کنترل باشند. همه ی آدم ها در ترس زن ها به وجهی منتفع می شوند و عموماً زن ها از بچه گی ترسیدن رو یاد می گیرند و با وحشت مرگ، خاطره ی یک عمر ترسیدنشون رو به اتمام می رسونن. تجربه ی زن های جوان امروزِ ایران می تونه مُبین این باشه که ترس چطور نقش یک ابزار کلیدی به عنوان المان تربیتی ایشان را ایفا کرده است. نسل قبل از این هم از خیلی چیزها می ترسید و همین طور نسل های بعدی هم از موارد جدیدتری خواهند ترسید و شاید بتوان اینگونه بیان کرد که گویی، ترس هر چه قدر قوی تر باشد، زن ها، زن تر می شوند و این قانون هراس مستمری هست که هماره همراه زنان وجود داره. البته این گونه ترس، متفاوت با ترس از حیوانات وحشی و دزد و ... هستش و این گونه از هراس ها، صرفاً به خاطر زن بودن تجربه می شن. به عنوان مثال، ترس از باکرگی که شاید از جمله اولین ترس هایی هست که عموم زنهای ما به طور مستقیم و یا غیر مستقیم اون رو تجربه می کنند و در دوران کودکی تذکراتی مانند، نرفتن بالای دختر، نپریدن از جای بلند، دوچرخه سواری و دکتربازی نکردن، اولین کلماتی هستند که یک زن رو با این ترس آشنا می کنند. یک زن هر چقدر هم که برای درک مقوله ی باکرگی بچه باشد، باز به این فکر می کنه که رازی در بدنش هست که نباید حرکتی اون رو فاش کنه و از بین ببره و به همین دلیل به جای اینگونه موارد فوق الذکر به سراغ بازی هایی مانند خاله بازی و ... میره. بعد از کودکی، مرحله ی  ترس نهادینه در مدرسه و نظام حاکم بر اون شکل می گیره که در قالب ترس از اولین نشانه های قرتی بازی هستش. پایین کشیدن شلوار پاچه سیاه در مدرسه برای دیدن نشدن جوراب سفید از زیر کفش کیکرز از نمونه های این ترس بوده و شاید در قالبی جدید هنوز حضور فعالی در میان دختران دانش آموز داشته باشه. بعد از آن با رشد اندام ها، ترس های تازه ای هم جوونه می زنه و کم کم در پچ پچه های دخترانه، موضوع اون "پاره شدنی" واکاوی می شه و ترسی به مراتب بیش از قبل شکل می گیره و مراقبت ویژه ای رو طلب می کنه. در عین حال، ترس های جدیدی هم به مرور زمان پدید می آن که شاید اثراتش سن و سال خاصی رو مد نظر نداشته باشه. از نمونه ی این ترس ها می شه به ترس از گناه اشاره کرد و خصوصاً زنان رو هدف خود داره و زن به عنوان گناه کار همیشگی در طلب بخششی، هر چند اندک، همچنان ترس از گناه رو تجربه می کنه. از یک سنی وقت اون می رسه که همه بفهمند آیا این زن، خانه دار و بچه دار خوبی هست یا نه و اگر نیست همه از جمله خود او باید بترسد که مبادا نتونن ازدواج کنن و پیش تعریف همسر شدن و مادر شدن رو تجربه کنن. این ترس ها به مرور زمان مانند اعضای بدن همراه هستند و خیلی اوقات حتی کسی  متوجه آن هم نمی شود که چقدر این قبیل ترس ها روزمره شده. از بچه گی به یک زن گفته می شود باید خوشگل باشه تا خواستگار پیدا کنه و در عین حال تا یک سنی از ایجاد این زیبایی منع می شده و این تناقض ساختاری هم رویه ای هست که بیشتر به موجودیت این ترس کمک می کنه و شاید بتوان اینگونه بیان کرد که با همراه داشتن همیشگی کیف لوازم آرایشی و حفظ اندام متناسب برای لذت از زیبایی، بیشتر به خاطر لذت از نترسیدن هستش و وقتی زیبایی حس می شه که احساس خوب بودن و عدم نیاز به ترسیدن با یک زن همراه می شه. این ترس البته منجر به خوشبختی بسیاری خواهد شد که شامل: کمربند لاغری فروش ها، لوازم آرایشی فروش ها، از حلزون کرم ضد چروک درست کن ها، طرفداران همه ی ایدئولوژهای جهان و ... می شه. زنان بدین تفسیر، از ترس زشت و چروک بودن، از ترس مادر بد بودن و از ترس زن بد بودن زن میشوند.