۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

آرمان نستوه و صدای نامیرا







سعید سلطان پور برای من نمونه ی مجسم درهم تنیدگیِ هنر و سیاسته. تئاتری که اون اجرا می کنه یه تئاتر بسته بندی شده نیست از این دسته تئاترهایی که هم اکنون ، کم و بیش شاهدش هستیم. او بعد از تجربه های ارزشمندی مانند اجرای نمایشنامه هایی از برتولد برشت، ایبسن و محسن یلفانی و هم چنین اجراهایی از متن های خودش و بعد از اینکه دوران تبعیدش رو در اروپا می گذرونه، بیشتر به حضور فعالانه و تعاملی تماشاگران در حین اجرا علاقه مند می شه و اولین "تئاتر مستند" رو در ایران بعد از انقلاب 1357  اجرا می کنه. اجرایی که در واقع باعث آشنایی من با اسم سعید سلطان پور شد، در حالی که به مطالعه ی تئاتر مستند مشغول بودم و به تئاتر " عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال" برخوردم. در واقع سعید سلطان پور در این نمایش از ویژگی های تئاتر مستند و فراگیر کردن اون استفاده می کنه. سلطان پور تئاتر مستند رو در دورانی پایه گذاری می کنه که آوانگاردهای حوزه تئاتر در پی انتزاع فُرمی بودند. در واقع تئاتر مستند، همونطور که اسمش هم بیان می کنه، گونه ای از تئاتر هست که در پی شواهد و اسناد تاریخی هستش و گفتگوهای بین کاراکترها و میزانسن های آن بر اساس اسناد موجود و اصوات ضبط شده و مبثوت است. سعید سلطان پور هم برای آماده کردن این نمایش، حدود 9 ساعت از گفتگوهای کارگری با نام " عباس صالحی"  با خانواده اش رو ضبط کرده بود و از عکس های خانوادگی ، کارت شناسایی کارگری  و سندهای بانکی و مالی در اجرا استفاده کرده بود. در واقع تئاتر مستند، در راستای تئاتر روایی برشت هستش اما هدف اون بازروایی یک واقعیت عینی هست که با دوری از ملاحظات دست و پا گیرِ فرمالیستی و زیبایی شناسی، خودش رو به مثابه ی یک واقعیت عینی معرفی می کنه. به همین ترتیب، این گونه تئاتر در اروپا بعد از دهه 1960 و جنگ جهانی دوم، به دنبال پرده برداری و افشای حقایقی در مورد جنگ و جنایت های اتفاق افتاده بود، سلطان پور هم در تئاتر خودش با استفاده از فضای باز سیاسی بعد از انقلاب به دنبال افشای مشقت های زندگی کارگرانی بود که در واقع چرخ های این قطار انقلاب بودند و در آن زمان گرفتار حذف و ادغام شده بودند. سلطان پور در واقع پیش در آمدی بود بر تئاتر مستند مدرن که واقعیت ها آزاردهنده تری رو بیان می کنه و خاستگاه طبقاتی کاراکترهای او از قشر بالا و تصمیم گیرنده ی جامعه نیستند، بلکه از مردم معمولی و آسیب پذیر جامعه هستند که حالا موضوع و شرح وضعیت آنها از خود آنها هم مهمتر شده بود. تئاتر مستند از هر چیز ابداعی  دوری می کنه و در خیلی از اجراهای اصلی آدم های ناشناخته ای موجودیت می یابند که از آنها تعریف می شود و در واقع صحنه محلی هست که مخاطب و اجراگر و تماشاگر، همگی با هم در آن حضور دارند. در انتهای نمایش، سلطان پور با به وجد آوردن تماشاگران، یک میتینگ کارگری را فراهم می آورد و مخاطبان همراه با بازیگران فریاد می کنند :" سندیکای واقعی ایجاد باید گردد ... کارگر و برزگر آزاد باید گردد" . به قول پیتر وایس، تئاتر مستند تنها زمانی اتفاق می افته که مثل یک تشکل سیاسی سازمان یافته، مطالبات اجتماعی داشته باشه و توانا به تحلیل وضعیت بر مبنای آرشیوی از مستندات باشه و بازنمایی یک واقعیت باشد. همه این موارد موجب برخورد با نمایش سلطان پور شد و باز هم در آن زمان 45 هزار نفر به تماشای آن آمدند. او در ادامه در پی آن بود تئاتر مستندی در مورد وضعیت بهداشتی قشر آسیب پذیر بسازد و برای این کار ساعت ها مستندات خود رو در مطب دکتر غلام حسین ساعدی (گوهرمراد) جمع آوری کرد... اما زمانه مجالی بدو نداد. 




در پایان می خوام مطلبی رو از سعید سلطان پور نقل کنم که در سالروز شهادت امیرپرویز پویان بیان می کنه و در آن خاطره ای از آخرین دیدار با وی اشاره می کنه. در این دیدار دیالوگی میان سعید سلطان پور و امیرپرویز پویان رخ می ده با این مضمون که سلطان پور از پویان می پرسد :"حالا واقعاً ما چیکار می تونیم بکنیم !؟" و پویان در پاسخ می گه:" تو دقیقاً بگو ما چه کارهایی رو نمی تونیم انجام بدیم، که من بهت بگم که چیکار می تونیم بکنیم."