۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

بکارت (Virginity)

بحث بکارت را می توان از چند جنبه بررسی کرد. یکی از تقسیم بندی ها بررسی جداگانه ریشه در گذشته و بازخورد آن در آینده است. ریشه این مفهوم در کجای تاریخ نهفته است؟ نکته جالب در بررسی تاریخی این است که از شروع تمدن هرچه به عقب تر بر می گردیم، این مفهوم هم کلیت خود را از دست می دهد، هم در بسیاری از موارد دچار تشتُّت می شود. ما می توانیم آثار این گذشته دور را در بازمانده های جوامع بدوی موجود در حال حاضر ببینیم. در بسیاری از جوامع مثل بومیان هاوایی اصولا بکارت معنی ندارد تا حدی که مارا دچار تعجب می کند که چگونه است که این مساله(خون ریزی در اولین اینتر کورس)، اصولا توجه اشان را جلب نکرده! اما واقعیت این است که در جوامع بدان حد و شکل بدوی، بی اعتنایی نسبت به این مساله زیاد دیده می شود. جوامعی در تاریخ نگاری ها و حتی در حال حاضر در بعضی جاهای دور افتاده هستند که بکارت برایشان موضوع است؛ ولی برعکس تفسیر می شود. بر فرض نقل است از تاریخ نگاری عرب که اقوام صرب بر این نظر بودند که :”باکره گی دختر نشان دهنده این است که طالب کم داشته پس کم ارزش تر از دختری است که باکره نیست” یا در تبت زنی که بچه داشته باشد به دلیل اینکه ثابت کرده بارور است برای ازدواج گزینه ارزشمند تری است تا زن باکره. حتی در هندوها رسمی بوده بدین شکل که مرد روحانی پولی می گرفته برای ازاله بکارت تازه عروس چرا که داماد به دلیل شیطانی دانستن بکارت حاضر نبوده با زن باکره جمع شود. این مثالها نشان از این دارد که بکارت هرچند شکلا همیشه حضور داشته، اما مفهومی که بر آن در جوامع متمدن سوار شده ربطی به ذات ارگانیک آن ندارد. حتی اگر از منظر بیولوژیک هم نگاه کنیم کارکرد پرده بکارت چیز دیگری است که در زمان رسیدن زن به بلوغ دیگر آنرا از دست می دهد و باز هم به هیچ وجه نمی شود ارتباطی بین حضور بیولوژیک آن و مفهوم پاکی یافت. اما آنچیزی که مشخص است این است که مفهوم بکارت به شکل مرسوم امروزی، با شکل گیری تمدن همسو و موازی بوده است. دلیل این مساله هم می تواند با ظهور مالکیت خصوصی که عامل دیگر مظاهر برخورد کالا محور با زن نیز است، تفسیر شود. در این مساله بکارت نقش ذاتی ندارد و اگر هم ارگانیسم زن فاقد این خصوصیت می بود، صرف اینکه حاملگی بر عهده زن است این برخورد صورت می پذیرفت. در واقع مردها به دنبال ایجاد انحصار همخوابگی با زن بودند تا وارث اصیلی از ژن خود داشته باشند و اموال خود را پس از مرگ به او منتقل کنند. مفهوم اموالی که تنها در امتداد شکل گیری مفهوم مالکیت خصوصی در عنفوان شکل گیری جوامع کشاورزی قابل تصور است. در واقع پرده بکارت فیزیولوژیک که تا پیش از آن هم بود، ولی اغلب نادیده انگاشته می شد، توانست علاوه بر تمام خصوصیات کالایی که بر زن تحمیل می شد، مفهوم آک و دست خورده یا دست دوم را نیز اجرایی کند و در موازات پروسه کالا سازیْ ارزش مثبت دست اول را نسبت به دست خورده به همراه بیاورد که البته این مساله ارزش ذاتی در کالا شدن زن و سلطه مرد نداشت و اگر جای پرده بکارت خالی در صورت هم نمایان گر زن سکس دیده و ندیده بود، آن این خاصیت را بر عهده می گرفت و حتی اگر هیچ علامتی هم نبود، پروژه کالا کردن زن به دلیل نظام مالکیت و توارث پیگیری می شد.

اما نکته ای که اینجا جلب توجه می کند این است که ذاتی و فراگیر نبودن مفهوم بکارت آنرا یکی از ضعیف ترین پایگاه های مردسالاری می سازد و همانطور که می بینیم سرعت محو شدن آن بسیار بیشتر از بسیاری از مفاهیم دیگر است. در واقع این مساله شاید بکارت را بیشتر در زمره مفاهیم پدرسالارانه بگنجاند. در واقع در جامعه مردسالار که هماهنگ تر با سرمایه داری است مفهوم بکارت می تواند مشکل ایجاد کند. در جامعه سرمایه داری نیاز به نیروی کار بی دغدغه انکار ناشدنی است و سعی بر این است که افراد در زمینه های دیگر(ازجمله جنسی) در ایده آلترین فرم خود باشند تا هیچ مانع ای برای کشیدن بالاترین بهره وری از آنها وجود نداشته باشد. مفهوم بکارت باعث بوجود آمدن ازدواج های بی بازگشتی می شود که تضمینی برای آن وجود ندارد که زوج چه از همان ابتدا چه در گذار ایام همدیگر را از نظر جنسی ارضا کنند. پس برای داشتن نیروی کار با حد اکثر بازده نیاز داریم سیستمی ارائه شود که افراد از نظر جنسی تا حد ممکن هماهنگ باهمْ شریک های جنسی هم در هر برهه از زمان باشند. برای رفع این مساله باید مفهوم بکارت از این بسته متضمن سرکوب زن بیرون کشیده شود، که همانطور که می بینیم در جهان امروز ما در این زمینه بسیار سریع عمل شده است. در واقع بکارت را می توان به عنوان یکی از مصداق های بارز تعارض پدرسالاری و سرمایه داری دید. که حتی با حذف آن مردسالاری که حاصل ازدواج نامیمون سرمایه داری و پدرسالاری است پابرجا می ماند. اینجا دو دیدگاه می توان به مساله داشت: اولا به هر حال حذف این مفهوم را نمی شود به فال نیک نگرفت حال هر عاملی که می خواهد داشته باشد؛ اما باید حواسمان باشد که از حذف این مساله دچار این توهم نشویم که مردسالاری در حال نابودی است چراکه مساله بکارت از ابتدا هم مفهومی ذاتی و فراگیر نبوده که با حذف آن مردسالاری ضربه ای سخت بخورد. در نتیجه نباید طبق این ملاک جوامع(الالخصوص غربی) را از نظر میزان استقرار مردسالاری مورد قضاوت قرار دهیم.

موضوع دیگری که می تواند مورد بررسی و مداقه قرار بگیرد این است که حال که این مفهوم لااقل در جامعه ما موجود است، ما باید چه برخوردی به عنوان یه فمینیست از یک منظر و به عنوان یه مرد از منظری دیگر داشته باشیم؟ دو گونه برخورد با این مساله به عنوان منتقد متصور است. یکی اینکه به دنبال دادن بار منفی به بکارت باشیم. برخوردی که دارای سابقه تاریخی هم هست و این مساله امکان پذیری این سبک برخورد را نشان می دهد. به علاوه توجیه های منطقی زیادی هم برای این مساله می توان یافت. فرضا می توان بر این مساله پافشاری کرد که بدون همخوابگی هیچ ملاکی برای تطبیق جنسی زوجین وجود ندارد و عدم تطبیق جنسی یکی از مهمترین عوامل جدایی ها است که در تحقیقات روانشناسی متعددی ذکر شده است و تازه این آمار رسمی است و چه مشکلاتی که زوجهای نا هماهنگ دچارش هستند (از جمله افسردگی و مورد خیانت قرار گرفتن) که مسکوت می ماند. به علاوه زنها نه تنها در اولین سکس به ارگاسم مهبلی که می تواند ملاک اصلی برای تشخیص میزان و نوع اروتیسم آنها باشد نمی رسند بلکه اقلب چند سالی طول می کشد تا به درک درستی از خود جنسی-سکسی شان برسند. پس طبیعتا دختر باکره حتی اگر با شما وارد سکس شود نمی توانید به انتخاب خود توسط او از بعد جنسی اعتماد کنید. و این استدلال می تواند ملاک منطقی و مشخصی برای ترجیح دختر غیر باکره و حتی مجرب در سکس و در نتیجه دادن ارزش منفی به باکره گی است. اما این برخورد در ابتدا می تواند باز هم بازتولید باکره گی به عنوان یک موضوع باشد. به علاوه شاید بشود اینگونه آنرا تفسیر کرد که باز هم اعمال قدرتی بر تن زن است. در واقع این برخورد را می توان بصورت نمودی از قدرت دید که استقلال او را در تصمیم گیری روی بدنش محدود می کند. شاید راه بهتر نگاه نکردن و در نتیجه از موضوعیت انداختن آن است. برای این منظور می توان روی انواعی از پرده بکارت که در سکس هیچ خونریزی ای را موجب نمی شوند(مثلا نوع حلقوی) یا اتفاقاتی که در تحرک یا ورزش باعث ازاله بکارت خارج از سکس می شود به تبلیغاتی بس گسترده تر از آنچه در واقعیت احتمالش می رود، پرداخت. یا حتی از حضور مفهوم جراحی ترمیم پرده بکارت برای از سکه انداختن موضوع پرداخت. اما این نکته برای برخورد دوم هم می تواند به عنوان یک عیب دیده شود که بیشتر پسامدرنی است و عواقب مترتب بر دیگر برخوردهای پسامدرنی یعنی انفعال را می تواند تا حدی در بر داشته باشد.

اما ما مردان بهترین جایگاه را برای برخورد با این مساله داریم چرا که در میان مردانیم و می توانیم سعی در ترویج گفتمانی داشته باشیم که با تصور عموم مخالف است. ما می توانیم بدیهی بودن اهمیت این مساله برای یک مرد را با حضور و اعلام وجود خودمان به چالش بکشیم. ما مردان فمینیست می توانیم مثال های نقض آشکاری باشیم برای نگاه متحجر و متعصبانه؛ به علاوه می توانیم در زندگی شخصی خود بی تفاوتی خود یا حتی موضع منفیمان را نسبت به بکارت عملی کرده و سعی کنیم آنچه هستیم را در میان همجنسان خود عمومی کنیم و در نهایت نشان دهیم لذت و خوشبختی یه زوج اصولا نیازی به حضور این مفهوم واپس گرایانه ندارد.

۱ نظر:

  1. با تشکر از شما، می خواستم این موضوع رو اضافه کنم که تنها نباید در مردان این موضوع رو جا انداخت. بلکه خانوم ها هم گاها دچار تضاد هایی هستند.
    در فضایی که اکنون برقرار هست، از یک سو از برآورده نشدن نیاز جنسی قبل ازدواج رنج می برند. درعین حال از اینکه مرد به اونها نگاه دست اولی داشته باشه احساس خوبی پیدا میکنن.
    در این بین ممکن به روشهای دیگر مقاربت رو بیارن و همچنان این آسودگی ذهنی رو داشته باشن که مقاربت مهبلی نداشتن. این تضادها روی برخوردها و روان خانوم ها تاثیرهای
    منفی گذاشته و می گذاره.
    نظر شما مبنی بر احتمال نا همگون بودن جنسی خانوم و آقا و نیاز بر بررسی این موضوع قبل ازدواج، نکته ای که باید بهش توجه کرد. چرا که آمار درستی در دست نیست. ولی شاید یکی از علت های مهم طلاق این باشه. ضمن اینکه این موضوع ممکنه به خاطره خجالت یا حیا مطرح نشه و اصلا در شرایط امروزی ما دلیل محکمه پسند به حساب نمیاد.
    به نظر میاد ملاک قرار دادن این ویژگی (بکارت) به عنوان یک ارزش، حساسیت هایی در زن و مرد ایجاد کرده که حتا یک خانوم نمیتونه که شخصی تصمیم بگیره، چرا که ممکنه برای همسری که انتخابش میکنه این مساله مهم باشه و در عین حال اگه مردی ابراز کنه که این مساله براش مهم نیست، ممکن از سوی همسری که انتخاب میکنه یا حتا خانواده طرفین به بی غیرتی محکوم بشه. این رو قبول کنیم که، از این که کسی حساسیت یا غیرت رو ما داشته باشه احساس خوبی پیدا میکنیم، حال آنکه ممکن بخشی از آزادیهای عادی ما به خاطره این موضوع مختل بشه

    پاسخحذف